جنگ تن به تن با تورم
محمدرضا خواجه-مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان
وقتی صحبت از دانش بنیان ها می شود، به این معنا است که چند نخبه در مجموعه ای کوچک خواهان تبدیل علم به ثروت هستند، در واقع آنها می خواهند آنچه را فراگرفته اند، به منصه ظهور برسانند و از توان علمی خود در راستای کاهش خروج ارز در کشور و افزایش تولید داخلی بهره بگیرند. رکن مهم پیشگیری از رشد تورم در اقتصاد، ساخت سدی برای جلوگیری از خروج ارز کشور به واسطه توان دانش بنیان ها است. در شرایط اقتصادی فعلی کشور درگیر نقدینگی هستیم، در حالی که اگر چرخه نقدینگی به دست دانش بنیان ها بیفتد و روانه چرخه تولید شود، اقتصاد از این حالت بیمار خود رهایی می یابد. بی شک، هم نهادهای خصوصی و شرکت های بزرگ تولیدی و هم نهادهای دولتی دخالت مستقیم در این فرآیند دارند. این یک واقعیت است که شرکت های دانش بنیان توانایی داشتن وثیقه های ارزشمند برای دریافت نقدینگی به منظور به راه انداختن چرخ تولید را ندارند، اما اگر در چرخه تولید بیایند، تامین اصلی نیازهای کشور را برعهده می گیرند و مانع از خروج ارز و تورم در کشور می شوند، بنابراین شکاف موجود نه در رسیدن به مرحله دانش بنیان شدن است، بلکه همه موانع مربوط به بعد از آن است؛ از افتادن در مسیر تولید گرفته تا باور نهادهای بالادستی و دریافت مدارک و مجوزهای لازم برای چرخاندن چرخ های تولید داخلی. نه آنکه حمایتی از سوی نهادهای مربوطه انجام نگیرد، اگر هم حمایتی می شود، از هماهنگی کافی برخوردار نیست. برای مثال، دولت به عنوان یک ناظر حقیقی وقتی مجوز دانش بنیان را به شرکتی می دهد، باید در روند بروکراسی راه را برای این شرکت ها سهل تر کند و حمایت از یک شرکت دانش بنیان زمانی ملموس و کارآ است که به دید یک ارزش به آنها نگریسته شود.
اگر منظورمان از تولید به واسطه دانش بنیان ها همان تولیدی است که کشور را می تواند از بحران های اقتصادی و مشکلات برخواسته از تورم برهاند، راهی جز ایجاد زیرساخت ها برای تامین سرمایه و مواد اولیه نیست. گفتنی است، ۹۰ درصد شرکت های دانش بنیان نخبگانی هستند که توان مالی بالایی برای راه اندازی چرخه تولید ندارند و در کشوری زندگی می کنند که ثروتمندان آن دغدغه ای برای تولید، دانش و اشتغالزایی هم ندارند. از طرفی هم، مسیر دانش بنیان شدن به قدری دشوار است که در بسیاری از موارد صاحبان و رهبران کسب وکارها، فرار را بر قرار ترجیح می دهند. در یک جمله بروکراسی پرپیچ و خم اداری و نبود بینش کافی از سوی کارشناسان در وزارت صمت باعث شده است، برخی دانش بنیان ها در امر تولید، ناامیدانه از کشور خارج شوند. به عبارت روشن تر، به طورقطع با کمک دانش بنیان ها می توان میزان تورم و اقتصاد بیمار کشور را درمان و کنترل کرد، اما این روند بیشتر شبیه یک رویا است تا واقعیت. بروکراسی اداری و شکاف عمیق در وزارت صمت باعث شده است، دست دانش بنیان ها از تحول در اقتصاد کوتاه شود، چرا که بسیاری از آنها فاقد پروانه فعالیت از سوی نهادهای متولی صنعتی هستند که آنها در آن فعال هستند. ترسناک است مجموعه ای که سال ها در فرآیند تحقیق و توسعه، هزینه و زمان صرف کرده، به دلیل برخی سهل انگاری ها در داخل، درست زمانی که فعالیت های شان می خواهد نتیجه بدهد، با در باغ سبز برخی کشورهای عربی نظیر امارات، ترجیح می دهد مشکلات داخلی را رها کند و در این کشورها به کسب وکار و تولید بپردازد.
با ادامه این روند و مهاجرت دانش بنیان ها به کشورهای ثروتمند عربی، در یک دهه آینده چیزی جز فاجعه در امر تولید برای کشور در پیش نخواهد بود. بی شک با این روند در آینده ای نزدیک، ایران تبدیل به یک کشور مصرف کننده صرف می شود. یکی دیگر از موانعی که اجازه حضور دانش بنیان ها را در اقتصاد کشور نمی دهد، نظارت کارشناسانی است که سواد کافی در امر نظارت شان ندارند و به راحتی اسناد جعلی و دروغ های برخی شرکت هایی را باور می کنند که توان رقابتی با شرکت های دانش بنیان فناور را ندارند. این امر باعث می شود امید فعالان نوپا در امر کسب وکار به ویژه آن دسته از موضوعاتی که کشور واردکننده صرف است، به کمترین حالت ممکن برسد. حال آیا می توان انتظار داشت که در کشور ما دانش بنیان ها بتوانند کنترل تورم را به دست بگیرند؟ گفتنی است، تورم ناشی از افزایش نقدینگی در جامعه است. وقتی ماهانه مبلغی به عنوان یارانه به حساب مردم واریز می شود، این امر نمی تواند کشور را از بحران اقتصادی و مردم را از دردهای ناشی از آن برهاند، بلکه اگر این نقدینگی در جریان تولید قرار بگیرد، با ایجاد اشتغال، هم جریان نقدینگی وارد تولید و هم در نهایت مانع از ایجاد تورم خواهد شد.