بدون آب لیتیوم هم نیست
مسعود باقرزادهکریمی-رئیس حوضه آبریز ارومیه در وزارت نیرو
شک باطلی است که گمان کنیم دریاچه به عمد خشک شده تا از بستر آن لیتیوم استخراج شود، البته شاید کسانی که به صورت سطحی با این مسئله روبه رو می شوند، فکر کنند، این عنصر معدنی مثل نمک طعام است که اگر دریاچه خشک شود، راحت تر برداشت می شود.
بیشتر دریاچه های شور این چنینی، ترکیبات کمیابی مثل لیتیوم و منگنز وجود دارد. درباره دریاچه ارومیه هم از سال ها پیش نسبت به وجود آن آگاهی داشته ایم و حداقل از 2 دهه پیش مطالعاتی در این زمینه انجام و حتی حجم ذخایر و ارزش اقتصادی آن برآورد شده است، اما بهره برداری یا استخراج این مواد معدنی از شورابه ها امکان پذیر است، نه از نمک خشک، پس باید دریاچه ای وجود داشته باشد تا بتوان از آن لیتیوم برداشت کرد، در غیر این صورت، هزینه برداشت چندبرابر می شود، چون باید این نمک را ببرند و با آب محلول کنند و طی فرآیندهای تقطیر چندمرحله ای، ماده معدنی موردنظر را استحصال کنند، بنابراین اگر قرار بود از اینجا مواد معدنی برداشت شود، بهتر این بود که دریاچه آب داشته باشد.
برای حفظ دریاچه چه می توان کرد؟ امروزه حتی افراد عادی هم می دانند که اگر آب دریاچه تامین شود، می توان آن را احیا کرد. حل مسئله ارومیه، پیچیدگی چندانی ندارد. پیچیدگی آنجا است که ما در سیاست گذاری های کلان خود برای این حوزه، روش درستی اتخاذ نکرده ایم.
ما برای این حوزه توسعه کشاورزی را انتخاب کرده ایم که حجم آب فراوانی را که به مصرف می رساند، با دریاچه ارومیه سازگار نیست.
این مصیبت دریاچه ارومیه و سایر تالاب های اقماری آن (که کمتر از آنها نام برده می شود در حالی که اهمیت بسیار زیادی دارند) را خودمان با دست خود به وجود آورده ایم و با اینکه می دانستیم تغییرات اقلیمی در حال وقوع است (که در بروز این مشکل بی تاثیر نبوده است) شرایط توسعه ای خود را با تغییر اقلیم سازگار نکردیم. کسی مخالف توسعه نیست و نمی خواهد که مردم دچار فقر و کمبود شوند، اما متاسفانه در حال حاضر نه تنها دریاچه از بین رفته است، بلکه مردم هم دارند فقیرتر می شوند، پس در عمل ما آب را حتی برای رفاه و توسعه هم به کار نبرده ایم.
سال قبل بیش از یک میلیون تن سیب درختی در یکی از خشک ترین سال های دریاچه ارومیه تولید شد که به گفته کارشناسان این بخش، ۴۰۰ هزارتن آن پادرختی بود و کیفیت مناسبی برای ارائه به بازار نداشت. با این وضعیت اسفناک، بخش زیادی از آب دریاچه برای کاشت محصولات آب بری مانند سیب و چغندر به هدر رفته؛ بعد احساس دلسوزی می کنیم و می گوییم که دریاچه رو به نابودی است.
آذربایجان غربی و شرقی، استان های فقیری نیستند. هم صنعت قوی دارند، هم مرزهای مشترک با کشورهای همسایه و قدمت طولانی، علاوه بر این، از ظرفیت های پراهمیت دیگری هم برخوردارند که ما می توانستیم از این ظرفیت ها در سالیان متمادی استفاده و مردم را کمتر به کشاورزی کم بازده وابسته کنیم. درباره احیای دریاچه، پیش تر می گفتیم امیدی به احیای دریاچه هست، اگر این کار یا آن کار را بکنیم، اما در حال حاضر امیدی نیست، مگر اینکه فلان با بهمان کار را انجام دهیم. به عبارت دیگر، اگر ما همچنان دست روی دست بگذاریم و تحولی در رویکرد، نگاه ها و گروکشی های محلی مان ایجاد نکنیم، دریاچه به طورحتم خشک خواهد شد. آیا می شود برای اینکه اشتغال مردم آن منطقه آسیب نبیند، اقتصاد وابسته به کشاورزی آن منطقه را به اقتصاد متکی بر تولید و استحصال مواد معدنی تغییر داد؟ پاسخ خیر است، زیرا دریاچه باید آب داشته باشد تا بتوان از آن املاح معدنی را استخراج کرد و حالا با لکه آبی به عمق نیم یا یک متر که در بخش هایی کوچکی قرار دارد، می بینیم که دریاچه از دست رفته است. پس نمی توان خشکی دریاچه و استخراج ماده معدنی را همزمان
کرد، چون اگر حقابه کشاورزی را هم به دریاچه اختصاص دهیم، تا آب بیاید و پر شود، چند سالی طول می کشد و در این مدت دولت باید تکلیف مردم را روشن کند. بنابراین موضوع به این سادگی نیست و نمی توان روی آن حساب کرد. علاوه بر این، مطرح شدن موضوع، زمینه این شائبه پیش می آورد که شاید عمدی در خشک شدن دریاچه بوده تا از ظرفیت های معدنی آن بهره برداری شود. برای احیای دریاچه باتوجه به زمان هایی که از دست رفته است، شاید مجبور شویم چند سالی خشکی های وسیع دریاچه را تاب بیاوریم، اما فوری ترین کاری که باید انجام شود، این است که پروژه های انتقال آب به دریاچه را تمام کنیم. تونل «زاب» و «سیلوه» می توانند در مجموع ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب بیاورند که حتی اگر از این مقدار ۴۰۰ میلیون هم اتفاق بیفتد، برای دریاچه بسیار موثر است. پروژه هایی از این دست، بیش از ۹۰ درصد پیشرفت داشته اند و می توانند تا فصل زمستان که فصل آبگیری دریاچه است، به بهره برداری برسند. علاوه بر این، باید جلوی برداشت های غیرمجاز گرفته
شود.
این قانونی لازم الاجرا در تمام نقاط کشور است، اما در ارومیه باید به جدیت بیشتری بر اجرای آن نظارت کرد و این از وظایف دستگاه های مسئول و استانداری ها است. نکته دیگر این است که باید از گسترش کشاورزی که متاسفانه در حال حاضر با همه بدبختی هایی که در حوزه آب داریم، کماکان اتفاق می افتد، جلوگیری و مانع از گسترش های غیر مجاز شود. اینها کارهای فوری است که باید بلافاصله در اولویت قرار بدهیم تا بتوانیم دریاچه را نجات بدهیم.