نقطه آغازین کار کودکان کجاست؟
مرضیه احقاقی _روزنامهنگار
جنگ و فقر نقطه آغازین کار کودکان است. منطقه خاورمیانه برای دههها با بحران و انواع جنگهای قومیتی و ملی روبهرو بوده است. جنگ داخلی افغانستان، ایران و عراق، یمن، امریکا و عراق، فلسطین، سوریه و... این تنشهای دائمی و شرایط اضطراری زمینه جابهجایی اجباری مردم، مهاجران با سودای زندگی در بهشتی موعود و کنترل دائمی آنها را فراهم کرده است. مردم مهاجر تابع میشوند. این افراد قدردان رفاه نسبی هستند که در سایه مهاجرت به کشورهای امنتر نصیب آنها شده و دل به استثمار میبندند. این مهاجران از تامین حداقل رفاهیات زندگی شاد هستند. مردم فقیر هم تابع میشوند و به حداقلها راضی. در چنین شرایطی بهطبع حقوق کودکان بهعنوان یکی از ضعیفترین اقشار جامعه نادیده گرفته و ظلم به آنها در کشورهای ضعیفتر بازتولید میشود. شاید بههمین دلیل در این منطقه، کودکان کار بیشتر هستند و هر روز هم بیشتر میشوند.
کار کودک به غارت زیست کودکان منتهی میشود؛ بازی، غم و شادی، محبت، بوسه، دویدن و... از مصادیق بارز تجربههای زیستی کودکان هستند، کودکان حق دارند در این روند روزمره تجربههای زیستی خود را ارتقا دهند.
اما در این روزهای سخت و پردغدغه بسیاری از کودکان از تجربههای روزمره منع شدهاند تا نفعی عمده به صاحبان برخی کسبوکارها برسد و خانوادههایشان که بهدلایل گوناگون در رده ضعیفترین اقشار این اجتماع هستند نیز، توان گذران زندگی را در نازلترین سطح خود داشته باشند. این بچهها در چنین شرایطی، امکان تجربههای کودکانه را از دست میدهند. گویی طبقهای که این کودکان به آن تعلق دارند، تنها بهدنبال زنده ماندن هستند. این زحمتکشان آنقدر در بند تامین زندگی هستند که دیگر نمیتوانند از جهان خود بگویند؛ در چنین شرایطی ما انسانها وظیفه داریم از جهان این اقشار محروم از زندگی بگوییم.
امانوئل لویناس، فیلسوف زاده لیتوانی اعتقاد داشت بالاترین سطح حضور دیگری، زمانی است که با یک کودک طرف میشوید، کودک موجود بیچارهای است. حال ما از کودکانی سخن میگوییم که تحت ستم جامعه و شرایط اقتصادی ناگزیری هستند که به آنها اعمال میشود و بیچارهتر از تصور ما هستند. کودکانی که برای زندگی ناچار به کار در سختترین شرایط و در فضایی نابرابر هستند. کودکان احساسات نابی را در درون ما زنده میکنند، اما نه هر کودکی؛ کودکی که بیشترین ساعات خود را به کار میگذراند و فاقد تجربههای روزمره کودکی است، در این تعاریف نمیگنجد.این روزها که جهان ما از دردهایی چون استبداد، بیعدالتی، فقر، توسعهنیافتگی و... رنج میبرد، بیش از پیش شاهد حضور کودکان کار در جهان هستیم. کودکانی که در روند مستمر کار از حقوق اولیه خود همچون حق تحصیل، آموزش و سایر حقوق انسانی همچون بازی و... منع میشوند. تمام موضوعات مطرحشده در حالی هستند که از منظر قانونی بکارگیری کودکان برای کار منع قانونی دارد. این نابرابری حتی در جریان توجه به کار کودکان نیز بهچشم میخورد. تا جاییکه هر زمان صحبت از کار کودک بهمیان میآید، ابتدا بچههایی که سر چهارراهها یا متروها دستفروشی میکنند به ذهن متبادر میشوند، اما کار کودکان مسئلهای بسیار فراگیر است و انواع بسیار متعددی را به خود اختصاص میدهد؛ کار کثیف، کار در کارگاههای صنعتی و کار خانگی. کودکانی که به کار خانگی مشغول هستند بهشدت آسیبپذیرند و متاسفانه کمتر در تلاشها برای منع کار کودک موردتوجه قرار میگیرند. این بچهها که بیشتر هم دختران خانواده هستند، روزانه ۸ تا ۱۰ و حتی ۱۲ ساعت به کارهایی همچون بافت و بستهبندی شال، دوختودوز و... مشغول هستند، اما بهازای این کار مستمر و فرساینده حقوق بسیار ناچیزی را دریافت میکنند. در واقع اقتصاد و سودآوری بسیاری از کسبوکارها برپایه فعالیت این دست افراد بنا شده است. دستمزد این کودکان برای یک ماه کار طاقتفرسا که سلامت خود را برای آن میگذارند، بهسختی کفاف تامین هزینههای یک شخص را برای یک ماه میدهد. خانوادههایی که چنین کارهایی را میپذیرند، در رده ضعیفترین اقشار جامعه هستند، حتی بسیاری از آنها فاقد مدارک هویتی هستند یا در رده مهاجران افغان قرار دارند. گاهی کودکان این خانوادهها در مسیر فعالیت خود از انواع تبعیضها نیز رنج میبرند. چندبرابر شدن هزینههای مسکن و خوردوخوراک در سالهای اخیر، متقاضیان این دست فعالیتها را بیشتر کرده است.
در چنین شرایطی برعکس تورم حاکم بر جامعه، دستمزد این کارگران روزمزد نهتنها بیشتر نمیشود، بلکه هر روز و در رقابتی منفی کاهش مییابد و زندگی این بچهها هر روز بیش از پیش دشوار میشود. در چنین فضایی توجه به روزهایی همچون روز جهانی منع کار کودک زمینهای برای توجه حداکثری به شرایط زندگی این بچهها و تلاش برای ارتقای زیست آنها را فراهم میکند.
با این وجود تا چالشهای اقتصادی و معیشتی حاکم بر کشور برطرف نشود، نمیتوان به بهبود شرایط زندگی این کودکان امید داشت. در چنین شرایطی تنها میتوان با کسب آگاهی فردی و تلاش برای ارتقای آگاهی افراد تحتستم، مسیر برونرفت از این شرایط را هموار کرد.