چرا نام خودروسازان در میان ابربدهکاران دیده میشود؟
امیرحسن کاکایی- عضو هیاتعلمی دانشگاه علم و صنعت
برای من خیلی عجیب است وقتی برخی با تعجب میپرسند چرا نام خودروسازان بزرگ در میان ابربدهکاران دیده شده است. اصولا انتشار نام ابربدهکاران چه معنایی میدهد؟ آیا شفافیت را باید ابزاری برای حمله به اشخاص بدانیم یا سازمانها و شرکتها؟ فساد در سطح ملی، موضوعی بسیار مهم و اساسی است که فکر همه در همه سطوح از آن کپرنشین مرزنشین که آب آشامیدنی سالم ندارد تا روسای قوا را به خود مشغول کرده است. سالها پیش شخصی بهنام جزایری را گرفتند و به جرم اختلاس زندانی کردند. آن زمان فضای مجازی نبود و جستهگریخته چیزهایی شنیدم. یکی از جملات او ظاهرا این بود: «من کار غیرقانونی نکردهام، فقط از خلأهای قانونی استفاده کردهام». یادم نمیآید چه کسی گفته بود بهجای اینکه افراد باهوشی مانند وی را زندانی کنیم، به وی حکم مشاور وزیر اقتصاد بدهیم تا راهنمایی کند که خلأهای قانونی کجاست و با کمک چنین افراد هوشمندی، بهتدریج مشکلات قانونی را حل و فضایی از کسبوکار درست کنیم که فساد در آن ساختار ریشهکن شود یا حداقل خود قوانین بسترساز فساد نشود. از آن ماجرا سالها میگذرد. وی زندان رفت و دوران محکومیت را گذراند اما همچنان با اختلاسها و مفاسد اقتصادی بزرگتر روبهرو میشویم. امروز اگر بشنویم کسی مثلا ۱۵۰ هزار میلیارد تومان را بالا کشیده، تعجب نمیکنیم. شنیدهام شخص آخری که برای اختلاس و کلاهبرداری حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی دستگیر شده بود را نخست بهعنوان مشاور مدیرعامل مجموعه سرمایهگذاری گذاشتهاند و شایعاتی شنیدهام که او را دوباره بهعنوان مدیرعامل منصوب کردهاند. چرا؟ خیلی واضح است. فقط یک آدم هوشمند میتواند از خلأهای قانونی استفاده کند و هزاران نفر را در این سطح به کار بگیرد و مجموعهای درست کند که نهتنها میلیاردها تومان سود میدهد، بلکه شغل آنها را هم تضمین میکند. حتما هم وقتی کنار گذاشته شود، آن سیستم فرو میپاشد. برخی دولتیها فکر میکنند با گماردن یک فرد انقلابی با اختیارات و حقوق دولتی، میتوانند چنین مجموعههای بزرگی را بگردانند. مدیر دولتی اگر حتی هوش آن به اصطلاح اختلاسگر و بهدلیل انقلابی بودنش، انگیزه و شجاعت لازم را هم داشته باشد، هیچگاه نمیتواند برچسب فساد را مانند آن شخص، بهجان بخرد و ریسک کند. بنابراین در این موارد عمدتا سرمایهگذاریها با شکست روبهرو میشوند. یعنی هم شخص هوشمند را اینگونه از کار و آبرو و حیثیت میاندازیم، هم یک سیستم بزرگ که کار میکند را تعطیل میکنیم. البته این وسط یک عده هم کلاهبردار واقعی هستند. این دو گروه را باید از هم جدا کنیم. بهعنوان مثال، کسی مانند منصور آریا، آنطورکه میگویند، ۳ هزار میلیارد تومان اختلاس کرد اما ظاهرا تمام پول داخل کشور مانده است. یعنی بخش عمدهای را خرج کارآفرینی کرده و بخش کوچکی را هم خرج عیشونوش خود. برخی هم هستند که ما اسمشان را نمیدانیم اما میلیاردها دلار پول این ممکلت را به امریکا، کانادا، ترکیه، امارات و حتی کشورهایی که در نقشه جغرافیایی بهزور پیدا میشوند، بردهاند و بیشتر آقازادههایشان و بعضا خودشان در سواحل خوش آبوهوای آن کشورها، مشغول تفریح هستند. مشکل اصلی اینجاست که قوانین ساختاری ما که برای فضای کسبوکار ۵۰ سال پیش طراحی شدهاند، قادر به تشخیص مرزهای کارآفرینی و کلاهبرداری نیستند. حتی بعضا قوانین بهگونهای طی سالهای اخیر دستکاری شدهاند که اتفاقا کارآفرینان را با مشکلات جدیدتر و پیچیدهتری روبهرو میکنند. به همین دلیل اگر دقت کنید روزبهروز تعداد دلالان بیشتر از کارآفرینان میشود. بههمین دلیل هم نسل جدید درک کرده و درس خواندن را جدی نمیگیرد و دانشجوی فارغالتحصیل ما یا دنبال مهاجرت است یا دنبال کاری که یکشبه پولدار شود. آنها متوجه شدهاند کارآفرینی در این مملکت راه پولدار شدن نیست و این یک فاجعه است که مقصر اصلی آن قانونگذارانی هستند که چشمهای خود را بهروی پیشرفتهای فناورانه و نوآوریها در فضای کسبوکار قرن بیستویکمی بستهاند. به همین دلیل، متاسفانه کسانی مانند بزرگان صنعتی بهعنوان اختلاسگر یا مفسد اقتصادی در رسانهها مطرح میشوند و ما نمیفهمیم که این آدمها بالاخره کارآفرین هستند یا مفسد. بهتازگی هم با افشای ناگهانی فهرست ابربدهکار، مردم فکر میکنند فهرست ابرمفسدان افشا شده است اما وقتی در میان این اسامی نهادهای دولتی را مشاهده میکنیم، قطعا متوجه بسیاری از موضوعات میشویم. کمی متمرکز صنعت خودرو شوم. این صنعت ۴ سال است تحت سنگینترین تحریمهای تاریخ قرار دارد و با وجود این به تولید و پیشرفت ادامه داده است. مقایسه کنید با ابرقدرت دنیا روسیه و لادایی که دو هفته پس از تحریم تعطیل شد. جالب اینجاست که نهتنها این صنعت در ۴ سال اخیر مشمول این تحریمهای ظالمانه شده، بلکه با سیاستگذاریهای غلط مسئولان صنعتی و اقتصادی کشور، ناچار بوده کالای خود را زیرقیمت تمامشده بفروشد. حال همان مسئولان، مدیران مربوطه را متهم میکنند که چرا این همه زیان بهبار آوردهاید. اما این درست نیست. این دو خودروساز گنجی ندارند و هر چه دارند اموال مشخص، سهام و اعتبار است. در این چند سال، آنها چگونه با وجود زیان ناشی از قیمتگذاری دستوری، توانستهاند به تولید ادامه دهند و همچنان چند خودرو با استانداردهای جدید ارائه دهند؟ خیلی ساده است با فروش بخشی از اموال و سهام، بالا آوردن بدهی در مقابل مردم از طریق افزایش پیشفروشها و در مقابل قطعهسازان و پیمانکاران و البته بانکها با بدهی بیشتر. حالا صنعتی که رسما بالای ۱۰۰ هزار میلیارد تومان زیان انباشته دارد، خودبهخود نامش در میان ابربدهکاران دیده میشود و متاسفانه بهجای اینکه همان سیاستگذاران بیایند و مشکلاتی که خودشان مسبب آن بودهاند را حل کنند، کمکم دارند به این فکر میکنند که صورتمسئله را پاک کنند. افسوس!