-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->ناصر بزرگمهر

در سوگ فرزند ایران

ناصر بزرگمهر-مدیرمسئول

در سوگ فرزند ایران

روابط عاطفی با حیوان، همچون رابطه با انسان می ‌ تواند باشکوه و عاشقانه باشد. مرگ پیروز، یوز ۱۰ ماهه، فرزند ایران خانم، گربه وحشی این سرزمین، یک ‌ بار دیگر، ما را کنار هم نشاند تا به محیط ‌ زیست، جنگل ‌ ها، مراتع و حیواناتی که با زیاده ‌ خواهی، نابود کرده و می ‌ کنیم، بیندیشیم.

خودخواهی امروز ما در مصرف نمی ‌ گذارد به آیندگان که باید در همین پهن ‌ دشت ایران ‌ زمین زندگی کنند، فکر کنیم.پیروز رفت تا همگی به قصه اسارت حیوانات به ‌ دست انسان بیندیشیم.

من ۵۰ سال قبل، از عشق به پلنگی نوشتم که دربند بود. حکایت عاشقی من و یک پلنگ، درون ‌ مایه قصه ‌ ای شد که در جوانی نوشتم. قصه یوز امروز، بهانه حکایت یوزپلنگ ‌ های اسیر دیروز و فرداست. حکایت عاشقانه ‌ های سمبلیک، حکایت ماه و پلنگ بیژن مفید است.در حکایت عاشقانه ماه و پلنگ، ناف قصه را از همان ابتدا با «نشدن» بریده ‌ اند، زیرا در هیچ جای زمان و مکان، ماه هم ‌ آغوش هیچ پلنگی نشده است. در این نمایش هم پلنگ از فراز قله به ‌ سوی ماه می ‌ جهد و یک ‌ لحظه انگشت ‌ های او را لمس و سپس به اعماق دره سقوط می ‌ کند و با استخوان ‌ های شکسته و تن زخمی می ‌ میرد و ماه ‌ چهره خود را می ‌ پوشاند.در تاریخ ناکامی ‌ های عاشقانه، این قصه، مدام تکرار می ‌ شود. پلنگی در پی ماه، مردی در پی زن، عاشقی در پی معشوق و هیچ ‌ کدام به هم نمی ‌ رسند.

در اساطیر، یوزپلنگ همواره دست ‌ نیافتنی و به ‌ شدت تنها، ترسناک، اما دوست ‌ داشتنی است.این احساس دوگانه در ادبیات ما بسیار دیده می ‌ شود، مثل معشوقی که عتابش جان ‌ فرساست و درعین ‌ حال دوری از او هم امکان ندارد.در افسانه ‌ های چینی، هنگامی ‌ که پلنگ ‌ های بالغ به هرچه خواستند رسیدند، بر مرتفع ‌ ترین نقطه ممکن می ‌ روند و برای به ‌ دست آوردن مرگ، تلاش می ‌ کنند و ماه را نشانه می ‌ روند و با جهشی به سمت ماه، به دره سقوط می ‌ کنند. در افسانه ‌ ها، یوزپلنگ ‌ ها، وحشی و دست ‌ نیافتنی هستند و همگی به یک نوع می ‌ میرند.

اما یوزپلنگ جوان ایران ‌ زمین عاشق ماه نشده، مرد. مرگ یوز پیروز ما، حماسه ‌ ای کمتر از یوز اساطیر چینی نداشت.

به قول همشهری عزیزم سید علی صالحی:

چراغی در فلک، شعله به سوسو

پلنگ خسته را بستی به گیسو

چرا خوش خواندی از حال پریشون

که ماه گُل داده در ابرای پنهون

بنال از بخت بد، در فصل تیمار

که جای گل نشسته بوته خار

مگه عشق، غیرازاین معنی نداره

که دائم آسمون از خون بباره

بنال دریا که دلدار، مرده در خواب

پلنگ آشفته رفت و ماه، بی ‌ تاب

خدایا معنی دریا، کویره؟

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین