بازاندیشی حکمرانی جوامع تخصصی
محمد بهارلو محمدزاده ـ مشــاور حـکمــرانی سـازمـانی

مقدمه: از مقصود روشن تا مسیر تاثیرگذاری
در 2 هفته گذشته، بر اهمیت «داشتن مقصود روشن» بهعنوان بنیاد حکمرانی جوامع تخصصی تاکید شد. اکنون نوبت آن است که گام بعدی در مسیر تاثیرگذاری برداشته شود؛ یعنی طراحی چگونگی تحقق آن مقصود. در اینجا استراتژی صرفا برنامهریزی یا فهرست اقدامها نیست، بلکه هنر برقراری رابطه علت و معلولی بین محرکها و نتایج است که تضمین میکند تاثیرگذاری جوامع تخصصی نه اتفاقی، بلکه هدفمند و پایدار باشد. اگر مقصود، چرایی حرکت را روشن کرده، استراتژی، مسیر رسیدن به آن را ترسیم میکند. در حکمرانی تاثیرگذار، استراتژی نه ابزاری برای کنترل، بلکه سازکاری برای جهتدهی و خلق معنا در کنش جمعی است.
معنای استراتژی در حکمرانی تاثیرگذار
استراتژی روشن برای حکمرانی در جوامع تخصصی، فرآیند یافتن و طراحی مسیرهایی است که از منابع محدود، بیشترین ارزش و تاثیرگذاری را برای ذینفعان میآفریند. در نگاه حکمرانی، استراتژی باید بتواند پاسخ دهد: «چگونه از داشتهها و ظرفیتها، به نتایج تاثیرگذار و ماندگار برسیم؟» در این معنا، استراتژی مجموعهای از انتخابهای آگاهانه است که جهتگیری حرکت انجمن را در طول زمان تعیین میکند. هر انتخاب استراتژیک باید برپایه رابطه علت و معلولی میان منابع نامشهود (مانند مهارت سرمایه انسانی، شبکهها، اعتبار و دانش و ارتباطات)، فرآیندهای داخلی، نتایج سازمانی و پیامدهای اجتماعی شکل گیرد.
در جوامع تخصصی، منابع نامشهود بخش اصلی و حیاتی استراتژی را تشکیل میدهند که بیش از ۹۰ درصد ارزش بازاری انجمنها را به خود اختصاص میدهند. این منابع هستند که توانایی تبدیل فرصتها به تاثیر و منفعت را در درازمدت بهطورواقعی فراهم میکنند. زمانی میتوان گفت استراتژی اثربخش است که میان 4 سطح مزبور، پیوندی روشن و منسجم برقرار باشد. بهبیان دیگر، هر اقدام باید در زنجیرهای معنادار از «منابع تا پیامدها» تعریف شود.
نقش پارادایم در شکلگیری فرصت و تهدید
منشأ واقعی فرصتها و تهدیدها را باید در الگوی فکری و پارادایم حاکم بر جامعه تخصصی جستوجو کرد. پارادایم، همان چارچوب نادیدنی است که تعیین میکند جامعه چهچیز را مسئله بداند، چهچیز را نادیده بگیرد و چگونه به آینده بنگرد. جوامعی که پارادایمشان بر تکرار، بقا و تطبیق منفعلانه بنا شده، فرصتها را در سطح پدیدهها میبینند: پروژهای جدید، منبع مالی تازه، یا همکاری مقطعی. اما جوامعی که پارادایمشان بر یادگیری، نوآوری و تاثیرگذاری اجتماعی استوار است، فرصتها را در لایههای عمیقتر جستوجو میکنند: در تغییر قواعد بازی، در ایجاد معنا، در ساخت اعتماد و در بازتعریف نقش خود در جامعه. در واقع، آنچه فرصت یا تهدید نام میگیرد، بازتاب مستقیم شیوه اندیشیدن ماست. اگر پارادایم نتواند مسائل زمانه را حل کند، نیاز به پارادایم شیفت پدید میآید؛ تحولی بنیادین در نگاه و منطق تصمیمگیری که جوامع تخصصی را از مدار انفعال به مدار تاثیر و نوآوری منتقل میکند. بنابراین، تشخیص فرصت و تهدید بدون بازشناسی پارادایم ممکن نیست. فرصت حقیقی از درون فهم تازه جهان بیرون و درون زاده میشود، نه صرفا از تحلیل محیط.
تشخیص فرصتها و چالشها در روند استراتژیک
پس از شناسایی منطق پارادایم حاکم، جامعه تخصصی باید روند استراتژیک خود را طراحی کند؛ فرآیندی پویا که از مشاهده تا اقدام را به هم پیوند میدهد. در این مسیر، ابزارهای کلاسیک همچون SWOT، میتوانند مفید باشند، اما تنها در صورتی که از سطح فهرستسازی عوامل عبور کرده و به ترکیب و تفسیر پویا برسیم. تحلیل واقعی زمانی رخ میدهد که ذهن تصمیمگیرندگان بتواند میان متغیرها، پیوندهای تازه و خلاقانه برقرار کند؛ جایی که تفکر استراتژیک از تحلیل ایستا فراتر میرود و به طراحی آینده بدل میشود. جوامع تخصصی باید بیاموزند که فرصتها را نه در بیرون از خود، بلکه در درون توانایی خویش برای یادگیری و همافزایی ببینند. در این مسیر، پیشقراولان استراتژیک نقشی کلیدی دارند؛ افرادی که با نگاهی کلنگر، بتوانند رابطه میان منابع، فرآیندها، نتایج و تاثیرات را درک و هدایت کنند.
استراتژی برای تداوم تاثیرگذاری در طول زمان
تاثیرات اگر در زمان پایدار نماند، بهتدریج به تجربهای کوتاهمدت و بیثمر تبدیل میشود. از اینرو، تداوم فعالیت در طول زمان، خود یک هدف و استراتژی است. تاثیر ماندگار نیازمند 3 پایه مکمل است:
1ـ مقصود روشن که بقا را معنا میبخشد و همه فعالیتها را به هدفی بزرگتر پیوند میدهد.
2ـ پارادایم یادگیرنده و بازتابی که اجازه میدهد انجمن یا جامعه از تجربههای خود بیاموزد و نوسازی شود.
3ـ استراتژی منعطف و سیستمی که میان ثبات جهتگیری و پویایی تصمیمها توازن و همسویی برقرار کند.
در جوامع تخصصی تاثیرگذار، استراتژی همان چرخه یادگیری است که از اقدام به بازنگری و از بازنگری به تصمیم بازمیگردد. به این ترتیب، حکمرانی نه در قالب اسناد، بلکه در رفتار و تصمیم جمعی نهادینه میشود. تداوم حکمرانی تاثیرگذار یعنی توانایی حفظ و بازتولید تاثیر در مواجهه با تغییرات. جوامع تخصصی پایدار، آنهایی هستند که بهجای انتظار برای فرصت، خود به سازندگان فرصت تبدیل میشوند.
جمعبندی و دعوت به گفتوگو
در هفته سوم سفر بازاندیشی، آموختیم که استراتژی، زبان توصیف و پیوند میان آرمان و اقدام است. استراتژی روشن یعنی طراحی آگاهانه رابطهای علت و معلولی میان منابع، فرآیندها، نتایج و پیامدها؛ در چارچوب پارادایمی که فرصت و تهدید را بازتعریف میکند و بر یادگیری و نوآوری تکیه دارد. حکمرانی سازمانی نهادهای غیرانتفاعی، از این نگاه، حاصل مجموعهای از تصمیمهای همافزا است که مسیر تأثیرگذاری پایدار را میسازد. در چنین جوامعی، تفکر استراتژیک (حرکت از آرمانها به اقدامها؛ از فهم پارادایم تا تشخیص فرصتها و تداوم تاثیرگذاری) به یک عادت جمعی بدل میشود؛ عادتی که برای دیدن کل، فهمیدن پیوندها و خلق آیندهای بهتر سازگار است. اکنون پرسش این است که چگونه میتوان این چرخه یادگیری و تاثیر را در سازکار واقعی حکمرانی نهادینه کرد؟