-

خاموشی صنعت چالش رفاه پایدار

سید محمدمهدی عمادی دکتری مدیریت تحقیق در عملیات

خاموشی صنعت چالش رفاه پایدار

عمادی

در ایران امروز، خاموشی‌ها دیگر خبر نیستند؛ بخشی از واقعیت زندگی‌اند. اگرچه برای مصرف‌کنندگان خانگی، زمان قطعی برق تا حدی از پیش مشخص است و حتی برنامه‌های کاربردی طراحی شده‌اند که ساعت خاموشی مناطق مختلف را اطلاع می‌دهند؛ اما آنچه همچنان در هاله‌ای از ابهام و بی‌برنامگی باقی مانده، خاموشی‌هایی است که به جان صنعت افتاده است؛ خاموشی‌هایی که به‌جای مصرف‌کننده نهایی، تولیدکننده اولیه را هدف گرفته‌اند. نه‌فقط کارخانه‌ها که کشاورزان، معادن، کارگاه‌ها و حتی برخی مراکز تصمیم‌سازی کشور، زیر بار این خاموشی‌های بی‌زمان و بی‌برنامه، کمر خم کرده‌اند.

در بسیاری از کشورها، توزیع خاموشی‌ها برمبنای نظمی مشخص و هدفمند انجام می‌گیرد: فشار کمتر بر بخش مولد اقتصاد، حفظ حداقلی از رفاه اجتماعی و ایجاد سازکارهای جبرانی برای گروه‌هایی که دچار اختلال می‌شوند. در افریقای‌جنوبی، خاموشی‌ها مرحله‌بندی شده و بسته به‌شدت بحران، از محله‌های مسکونی آغاز می‌شود. در اکوادور، دولت در تعطیلات کریسمس، برق صنایع را محدود کرد تا خانواده‌ها در آرامش باشند؛ اما با برنامه، با اطلاع‌رسانی و با جبران. منطق حاکم بر این تصمیم‌ها ساده است؛ قطع برق، اگر بدون حکمرانی موثر باشد، خودش منبع بحران می‌شود؛ نه راه‌حل آن. ایران در شرایطی متفاوت و پیچیده قرار دارد؛ اقتصادی که تحت‌فشار تحریم‌های بین‌المللی سال‌هاست با محدودیت‌های جدی در جذب سرمایه، دسترسی به فناوری و تامین مالی پروژه‌های زیرساختی مواجه است. نتیجه این وضعیت، کند شدن توسعه در حوزه تولید انرژی و فرسودگی تدریجی ظرفیت‌های موجود است. در چنین شرایطی، کشور بیش از هر زمان دیگری به تولید پایدار، اشتغال مولد و رشد درون‌زا نیاز دارد. بااین‌حال، در اولویت‌بندی خاموشی‌ها، به‌نظر می‌رسد بخش‌های صنعت و کشاورزی که ستون‌فقرات همین رشد اقتصادی محسوب می‌شوند، نخستین گزینه‌هایی هستند که بار قطع برق را تحمل می‌کنند. این در حالی است که بخش خانگی، باوجود مصرفی در حدود یک‌سوم برق کشور، همچنان کمترین سهم از خاموشی را تجربه می‌کند. توجه به رفاه عمومی ضروری است؛ اما تداوم این الگوی خاموشی می‌تواند در درازمدت توازن میان مصرف و تولید را به زیان اقتصاد کشور بر هم بزند. مبنای این اولویت‌بندی، احتمالا تلاش برای حفظ رفاه عمومی و جلوگیری از نارضایتی‌های روزمره است. اما این رویکرد اگرچه در کوتاه‌مدت به آرامش نسبی می‌انجامد، در میان‌مدت و بلندمدت، آثار جدی و گاه برگشت‌ناپذیری برجای می‌گذارد. صنعتی که نتواند تولید کند، نمی‌تواند اشتغال ایجاد کند، مالیات بپردازد، مواد اولیه تولید کند و صادرات انجام دهد. در اقتصادی مانند ایران که به‌شدت به ظرفیت‌های داخلی متکی است، هر ساعت خاموشی در صنعت، ممکن است به‌معنای کاهش رشد، افزایش بیکاری، کاهش درآمد دولت و فشار بیشتر بر خانوارها باشد. آیا آن‌گاه باز هم می‌توان گفت که با روشن ‌ماندن خانه‌ها، رفاه حفظ شده است؟

واقعیت این است که سیاست‌های انرژی، بیش از آنکه فقط فنی باشند، به هماهنگی سیاسی و نهادی وابسته‌اند. نمونه روشن آن، ماجرای تفاهمنامه وزارت صمت و وزارت نیرو برای تامین برق صنایع در تابستان ۱۴۰۴ است؛ تفاهمنامه‌ای که با هدف اعمال حداکثر ۲هزار و۵۰۰ مگاوات محدودیت برق برای واحدهای تولیدی امضا شد، اما در عمل، با کاهش مصرف صنایع نه‌تنها ۱۰ درصد دیماند، نقض شد،بلکه در نتیجه آن، فولادسازان و دیگر صنایع مادر در عمل متوقف شدند. وزیر صمت از خلف‌وعده وزارت نیرو گلایه کرد و موضوع را به هیات‌دولت کشاند. اما نکته قابل‌تامل این بود که رئیس‌جمهور، به‌جای ورود مستقیم، موضوع را به همان وزیر صمت ارجاع داد. این در حالی است که مسئله برق، موضوعی زیرساختی و چندبخشی است که نیازمند مشارکت وزارتخانه‌های نیرو، صمت، نفت، اقتصاد و حتی برنامه‌ و بودجه است. به‌نظر می‌رسد هنوز نگاه کلان و فرابخشی در مدیریت این بحران وجود ندارد. مسئله فقط تامین برق نیست؛ مدیریت کلان است که زمانی کارآمد می‌شود که تقسیم وظایف روشن، پاسخگویی دقیق و تعامل نهادی موثر بین نهادهای مسئول وجود داشته باشد. از سوی دیگر، کاهش ساعات کاری ادارات دولتی که به‌عنوان راهکاری برای کاهش مصرف برق اجرا می‌شود، تصمیمی است که در نگاه کوتاه‌مدت منطقی به‌نظر می‌رسد؛ اما مسئله این است؛ در شرایطی که کشور با ناترازی انرژی مواجه است و صنایع با محدودیت‌های عملیاتی ناشی از قطع برق دست‌وپنجه نرم می‌کنند، بیش از هر زمان دیگری به حضور فعال، تصمیم‌سازی سریع و هماهنگی بین‌دستگاهی نیاز است که بسیاری از این نهادهای تصمیم‌ساز دقیقا همین دستگاه‌های دولتی هستند که کاهش ساعت کار شامل آنها می‌شود و عملا روند تحلیل، برنامه‌ریزی و اجرا را کند می‌کند. اگر نهادهای تصمیم‌ساز در زمان اوج چالش نتوانند نقش‌آفرینی موثری داشته باشند، چگونه می‌توان انتظار داشت خروجی موثری برای مدیریت بحران شکل بگیرد؟

واقعیت این است که توسعه اقتصادی در کشورهایی مثل ایران، تنها با مصرف کمتر برق در خانه‌ها محقق نمی‌شود. خانه‌هایی که برق دارند، اما چرخه تولید پشت آنها متوقف است، نمی‌توانند برای همیشه رفاه بیاورند. آنچه باید روشن بماند، موتور صنعت کشور است؛ صنعتی که اگر با برنامه برق بگیرد؛ با قدرت، اشتغال ایجاد می‌کند، با صادرات ارزآوری می‌کند و در نهایت، با تولید پایدار، رفاه واقعی را به خانه‌ها می‌آورد. آسایش امروز، اگر به نرخ توقف فردا تمام شود، نه ماندگار است، نه عاقلانه. عقل حکم می‌کند به‌جای خاموش‌کردن صنعت برای خنک‌ماندن چند ساعت در روز، زیرساخت را تقویت کنیم، تصمیم‌سازی را جدی بگیریم و برنامه‌ریزی را به‌جای واکنش‌های مقطعی، در دستورکار سیاست‌گذاری قرار دهیم. روشنایی واقعی آن است که هم خانه‌ها را گرم نگه دارد، هم اقتصاد کشور را.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین