شهر از یاد رفته
آیدا فریدی- «جمعیت ایران در ابتدای سده، کمتر از ۱۲ میلیون نفر شامل ۶۰ درصد روستایی، ۲۵ تا ۳۰ درصد ایلیاتی و کمتر از ۱۵ درصد شهری بود. تهران نیز شهری متوسط با جمعیت ۲۰۰ هزار نفر بود. امید به زندگی احتمالا کمتر از ۳۰ سال و نرخ مرگومیر نوزادان ۵۰۰ مورد به ازای هر ۱۰۰۰ نفر بوده است.
اما در پایان سده، شمار جمعیت ایران به ۶۹ میلیون نفر افزایش یافت. سهم جمعیتی ایلات و عشایر به کمتر از ۳ درصد رسید و بخش شهری آن به بیش از ۶۶ درصد افزایش یافت و تهران به کلانشهری با جمعیتی بیش از ۵.۶ میلیون نفر تبدیل شد. نرخ امید به زندگی به ۷۰ سال رسید و درصد مرگومیر نوزادان به ۲۸ نفر در هر ۱۰۰۰ نفر کاهش یافت. میزان باسوادان کشور در ابتدای سده حدود ۵ درصد بود، اما در پایان سده، نرخ باسوادی به ۸۴ درصد رسید.» (تاریخ ایران مدرن. یرواند آبراهامیان).
داستان تحولات معاصر ایران و دگرگونی شهرها از چهرهای به چهره دیگر داستان مفصلی است. شهرهای بزرگ مانند تهران قصههای خواندنی زیادی دارند؛ هزاران قصه نگفته. یکی از مواضع مهم شهری در مطالعات شهری گزاره «حق به شهر» است. حق به شهر مطالبهای قانونی و مدنی است. حق به شهر ابزار مفهومی برای نقد وضعیت موجود شهرها است. موضوع آن بررسی شهر موجود و شهر مطلوب است. مسئلهای که با اجحاف به آن میتوان نقدی بر مدیریت شهری داشت. بر همین مبنا گزارش تصویری این شماره صمت را «مطالبات از یاد رفته» نامیدیم. آنچه ما بازنمودهای آن را شبیه شلختگیهای شهری، ناموزونی و ناهماهنگیها و البته بینظمیهای شهری میبینیم. حقوق شهروند نادیده گرفته شده و این نادیده انگاشتن تا آنجا پیش رفته که مطالبهگری آن ازسوی شهروند نیز بهتدریج به فراموشی سپرده شده است. درنتیجه هر فرد خود بهشخصه بهدنبال احیای حقوق از دست رفتهاش تصمیم میگیرد و اقدام میکند. اتفاقی که در برخوردهای هر روزه شهروندان هنگام عبور و مرور در خیابان، در عالم همسایگی و در کوچه و بازار مشاهده میکنیم. سوال این است؛ آیا بررسی حقوق شهروندی و آنچه از آن با عنوان «حق به شهر» یاد کردهایم، متولی خاصی ندارد؟