-
یک کارشناس حوزه صنعت در گفت‌وگو با صمت مطرح کرد

شوخی تلخ بهره‌وری در صنعت

نام‌گذاری روزی به‌نام روز ملی بهره‌وری و بهینه‌سازی مصرف بهانه‌ای شد تا به شاخص‌های مربوط به این مولفه در صنعت نگاهی بیندازیم و وضعیت کشورمان را در این مولفه ارزیابی کنیم. تولید با استفاده مطلوب از زمان، سرمایه، تجهیزات، فرصت‌ها و نیروی انسانی و همچنین بهینه‌سازی مصرف، ارتقا یافته و در نهایت بازوی کمکی خواهد شد تا برای اقتصاد رشد باکیفیت کمی و کیفی رقم بخورد. بهره‌وری و بهینه‌سازی مصرف، اگرچه موضوع مهمی است، اما در کشور مدت‌هاست به‌دلایل گوناگون در حاشیه قرار گرفته است.

شوخی تلخ بهره‌وری در صنعت

البته در راستای تحقق بهره‌وری و بهینه‌سازی مصرف همواره در کشور تلاش‌هایی انجام شده، اما در نهایت شاهد تغییر و تحولات چشمگیر و ملموسی در این بخش نبوده‌ایم. صمت در این زمینه گفت‌وگویی با امیرحسن کاکایی، کارشناس حوزه صنعت داشته که در ادامه می‌آید.

نخست درباره تاریخچه توجه به مفهوم بهره‌وری و فراز و نشیب‌های صنعت در ایران برای ما بگویید؟

در دهه ۶۰ میلادی با رشد تولیدات صنعتی در جهان، رقابت در سطح محلی، منطقه‌ای و جهانی بالا گرفت و کشورهای گوناگون و به‌ویژه کشورهای آسیایی به‌شدت به مفهوم بهره‌وری توجه کردند. سازمانی بهره‌وری آسیایی در ۱۹۶۱ و سازمان ملی بهره‌وری ایران در ۱۹۶۵ (۱۳۴۴ خورشیدی) تاسیس شد. در دهه ۷۰ خورشیدی در ایران شاهد حرکت بزرگی برای توجه به موضوع، اهمیت و شناخت بهره‌وری بودیم. علت آن هم این بود که بعد از جنگ و بعد از سال‌های اولیه سازندگی که تمرکز روی ساخت‌وساز مسکن در مناطق جنگ‌زده بود، به‌شدت مصرف انرژی بالا رفت که در کنار آن، موضوع صادرات و همچنین نیاز به واردات برای توسعه صنعتی جدی شد. در دوران سازندگی، میلیاردها دلار وام خارجی گرفته شد که خودبه‌خود توجه به بهره‌وری را به‌ویژه از سوی سازمان‌های وام‌دهنده در اولویت‌های اول قرار داد.

در دهه ۴۰ ما بیشترین رشد را در طول تاریخ صدساله شاهد بودیم، چون همه کارهای اقتصادی بر مبنای عقلانیت اقتصادی طراحی و مدیریت می‌شد. با ایجاد سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و سازمان مدیریت صنعتی، اصولا همه چیز در حال دگرگونی و رشد سریع بود. اما در دهه ۵۰ و با افزایش دلارهای نفتی، همه‌چیز به‌هم خورد. در چنین شرایطی اصولا بهره‌وری معنایی نداشت. بعد هم که هشت سال درگیر جنگ تحمیلی بودیم و در آن حالت هم بهره‌وری معنی نداشت. اما در دهه ۷۰ که برنامه‌های بزرگ توسعه‌ای داشتیم و پول نداشتیم، خودبه‌خود مسئولان مجبور شدند به‌مفهوم بهره‌وری توجه کنند. در این دوره کارهای خیلی خوبی هم انجام شد. اما متاسفانه در دهه ۸۰، دوباره با ورود دلارهای نفتی سنگین به کشور، مسیر تغییر کرد. در دهه ۹۰، دوباره به‌خاطر تحریم‌ها مشکلات شروع شد. اما ولخرجی‌های دهه ۸۰، به ارث رسیده بود. ضمن آنکه عقلانیت اقتصادی کمیاب شده بود. دولت‌های رفاه از مردم آدم‌های دیگری ساخته بودند و نهایتا با وجود تمام شعارها، موضوع بهره‌وری و توسعه کلا در بن‌بست قرار گرفت، چراکه وقتی ملتی با دلارهای نفتی، مدت‌ها سر می‌کند و دولت‌های پوپولیست دائما وعده می‌دهند، کسانی در انتخابات برنده می‌شوند که همچنان وعده‌های پوپولیستی می‌دهند. البته وعده‌ها کم‌وزیاد دارد، اما اصالتا همان وعده‌هاست. بماند که تحریم خیلی به ما ضربه زد، اما با توجه جدی به اصول مدیریتی و اقتصادی و به‌طور خاص با توجه به شاخص بهره‌وری می‌توانستیم دهه ۹۰ را بهتر از این چیزی که گذشت، بگذرانیم. در دهه اخیر هم که این روند ادامه پیدا کرد و اوضاع روزبه‌روز بدتر شد. نشانه‌های آن‌هم خیلی واضح هستند: افزایش شدید مصرف انواع انرژی، آب و پول و در نتیجه تورم شدید و کاهش کیفیت زندگی مردم.

اما چرا امروز نمی‌توانیم موضوع بهره‌وری را جدی بگیریم؟

نخستین موضوعی که توجه من را در این زمینه مدت‌هاست به خود جلب کرده، موضوع فرهنگی است. ملت ما سال‌هاست به شعارها و وعده‌های پوپولیستی عادت کرده و زندگی خود را عمدتا بر مبنای تورم و دلالی می‌گذرانند. وقتی می‌خواهیم به بهره‌وری توجه کنیم، اول باید از خودمان شروع کنیم. از حمام رفتن، خرید کردن و مصرف نان گرفته تا نحوه بنزین زدن و رانندگی و انتخاب مسیر رفت‌وآمد روزانه، نقطه آغاز است. چه کسی حاضر است وقتی بنزین از آب ارزان‌تر است، در مصرف آن صرفه‌جویی کند و به‌جای اینکه پیاده‌روی کرده و از اتوبوس‌های کهنه استفاده کند، از موتورسیکلت یا پراید خود استفاده نکند. لکسوس‌سوارها هم که اصولا به این چیزها فکر نمی‌کنند، چون آنها از اوضاع متورم اقتصادی کشور چنان بهره می‌برند که نیازی به فکر کردن به بهره‌وری ندارند. نهایت فکری که برای بهره‌وری دارند، بهره‌وری پولشان در دلالی‌ها و رانت‌هایی است که می‌خواهند بگیرند و جابه‌جا کنند و از مسیر آن درآمد بیشتری پیدا کنند. امروز ما با آدم‌های ثروتمندی روبه‌رو هستیم که واقعا در طول روز کاری جز خوش‌گذرانی برای انجام دادن ندارند و پولشان پول می‌آورد. حالا اینکه عامه مردم در حال بیچاره شدن هستند، مهم نیست. نمونه بارز آن، ایران مال است و بانک آینده که اصلا متوجه نمی‌شوم چطور سیستم‌های امنیتی به آن ورود نمی‌کنند. مگر می‌شود این همه بدهی داشت و از آن طرف، مغازه را نفروخت؟ مگر می‌شود مجموعه‌ای این همه بدهی داشته باشد و طرف را مجبور نکنند بخشی از اموال را برای بازپرداخت بدهی‌ها، حراج کنند؟ چرا این کار را نمی‌کنند؟ چون همه با هم در این بازی شریک هستند. اگر نخستین حراج بزرگ مسکن توسط یکی از این بانک‌ها شروع شود، عملا دومینوی ورشکستگی بانک‌ها و بعد صندوق‌های بازنشستگی شروع می‌شود. پس نمی‌گذارند قوانینی مانند ماده ۱۴۱ قانون تجارت اجرا شود. پس چه می‌کنند؟ خیلی ساده است. تا می‌تواند نفت و مواد خام معدنی و مواد کم‌ارزش پتروشیمی صادر می‌کنند و از آن طرف پول چاپ می‌کنند و بازی را بانک‌ها و این نوع شرکت‌ها ادامه می‌دهند. خدا برکت بدهد. بعد آب و برق و بنزین ارزان در اختیار مردم می‌گذارند و در مقابل مسکن و خودرو و لوازم‌خانگی را گران می‌کنند و گوشت و تخم‌مرغ یارانه‌ای به مردم می‌رسانند و منتش را سرشان می‌گذارند. اخیرا هم که ادای کشورهای پیشرفته را در می‌آورند و مالیات‌ستانی را به حد اعلای آن کشورها می‌رسانند. اما نمی‌دانم چرا مبارزه با فساد را از کشورهای پیشرفته الگوبرداری نمی‌کنند؟ بگذریم.

در چنین فضایی، بهره‌وری اصولا یک شوخی تلخ است و معنی ندارد. هر قدر بنزین بیشتر مصرف کنید، یعنی از رانت‌ها (یارانه‌ها) بیشتر استفاده کرده‌اید. در چنین فضایی، بورس چه معنی دارد؟ نظارت بورسی کجای بازی است؟ سرمایه‌گذاری صنعتی با چه هدفی است؟ توسعه صنعتی یعنی چه؟ نتیجه‌اش می‌شود خرید خودرو خارجی از طرف چینی توسط شهرداری تهران. آن‌هم می‌گویند قراردادش امنیتی است و به کسی نشان نمی‌دهند. پولش از جیب ملت می‌رود و مردم نامحرم هستند. معلوم نیست این وسط شورای شهر چه کاره است؟ مجلس شورای اسلامی کجای بازی است که به‌جای رفع موانع تولید، با تمام قوا دنبال رفع موانع واردات می‌رود؟ حالا ما چه انتظاری از مردم داریم که بخواهند در مصرف برق و آب و بنزین صرفه‌جویی کنند؟ حالا چنین مردمی وقتی سر کار می‌روند، آیا می‌توانند به‌فکر بهره‌وری باشند. حتما بارها مشاهده کرده‌اید که سرایدار شرکت یا سازمان دولتی یا خصوصی، در حال جارو کردن جلوی در پارکینگ با شلنگ آب آشامیدنی است. وقتی هم به او تذکر می‌دهید، اگر با شما دعوا نکند، حتما مسخره می‌کند. درباره سرایدار یا صاحبان خانه‌های ویلایی هم که حرفش را نزنید. حتما می‌گوید "به شما چه. پولش را می‌دهم." با چنین فرهنگی نمی‌توان انتظار داشت کسی به‌فکر بهره‌وری باشد. به‌همین ترتیب هم کارگر در خط تولید، اصولا به فکر اضافه کار و قسط‌های آخر ماهش است تا بهره‌وری. پس یکی از مهم‌ترین عوامل مانع افزایش بهره‌وری در کشور، فرهنگی است که البته ریشه در سیاست‌های اقتصادی و خود سیاست دارد.

درباره بهره‌وری و مصرف بهینه در صنعت خودرو نظرتان چیست؟

اولا منشأ هر حرکتی در بهره‌وری انسان است. مدیر یا متخصص یا کارگری که به بهره‌وری فکر می‌کند و اهمیت می‌دهد، دنبال افزایش بهره‌وری می‌رود. پس تفکر موجود در آحاد ملت و به‌ویژه منابع انسانی شرکت‌ها، در جهت توجه به بهره‌وری در تمامی صنایع از جمله صنعت خودرو، نخستین مانع است. امروز صنعت خودرو مورد هجمه همگانی قرار گرفته است، در حالی که بخشی از همان انتقادکنندگان خود مسئول اوضاع بد این صنعت هستند. پس یک کارگر در داخل خط تولید از هر نظر که فکر کنید، نمی‌تواند بهره‌وری را در اولویت قرار دهد. البته یادآوری می‌کنم که درون مفهوم بهره‌وری، مفهوم کیفیت هم گنجانده می‌شود. در محاسبه بهره‌وری، خروجی مفید ارزشمند که مشتری را راضی کند و برایش پول خوب بدهد، یک اصل است و کیفیت متناسب با قیمت، اصل اول رضایت مشتریان در قرن بیست و یکم است.

چه عوامل دیگری بر بهره‌وری در صنعت خودرو تاثیرگذار بوده‌اند؟

فناوری یکی از عوامل مهم بهره‌وری است. متاسفانه صنعت خودرو ما بیش از هر صنعت بزرگ دیگری طی یک دهه گذشته مورد هجمه سیاسیون قرار گرفته و با قیمت‌گذاری دستوری با زیان بسیار زیادی روبه‌رو شده است. آنها که سرمایه‌گذاری می‌کنند، عمدتا جایی می‌روند که بیشترین رانت و سود توزیع می‌شود؛ بنابراین سرمایه‌گذاری اساسی در حفظ کیفیت فناوری‌های موجود تولید نشده است. دنیا طی یکی، دو دهه اخیر پیشرفت‌های زیادی در زمینه انواع فناوری کرده و صنعت خودرو جهان در حال تحول اساسی است، اما به‌دلایل متعدد ما کلا سوار قطار جدید پیشرفت نشده‌ایم و همچنان با قطاری قبلی در مسیر قبلی در حال حرکت هستیم. البته قطار قبلی در حال مستهلک شدن است و به‌زودی می‌ایستد. پس از دو جهت در فناوری عقب مانده‌ایم؛ حفظ و نگهداری و نوسازی خطوط موجود و استفاده از فناوری‌های کاملا جدید و متفاوت که بهره‌وری را به‌طور جهشی افزایش می‌دهند. اصولا سرمایه‌گذاری در صنعت خودرو، نه دلالی خودرو، بسیار سنگین است، در مقیاس‌های بالا جواب می‌دهد و زمان بازگشت سرمایه آن معمولا طولانی‌تر از بسیاری از صنایع و تجارت‌هاست. بماند که در ایران اصولا دلالی از هر کاری زودبازده‌تر و سودآورتر است. پس خودبه‌خود در این زمینه هم نمی‌توان امیدوار بود که بهره‌وری افزایش یابد. بماند که یک اتفاق همزمان‌هم در حال رخ دادن است و آن هم خالی شدن صنعت از متخصصان است. هم فناوری‌های قبلی و هم فناوری‌های جدید، نیاز به متخصصانی دارند که هم عملکرد و هم نگهداری و تعمیرات آنها را خوب بلد باشند، اما متاسفانه با نظام دلال‌پروری به‌طور عام و ناشایسته‌گزینی در داخل صنعت، عملا صنعت در حال تخلیه از نخبگان و متخصصان واقعی است. متاسفانه دانشگاه‌ها هم مرکز چاپ مدرک و مقاله شده‌اند و در نتیجه در جواب این حرف من، مسئولان یک سری آمار تو خالی از دکتر و مهندسان استخدامی ارائه خواهند داد، اما واقعیت این است که برخی از صنایع مانند صنعت خودرو، با آمارسازی و مدرک‌سازی جلو نمی‌رود. البته اگر قرار باشد خط مونتاژ راه بیندازیم، آن‌هم توسط چینی‌ها و بعد قطعات را از چین وارد کرده و آن را سر هم کنیم و بدهیم دست مردم، خوب، بحث دیگری است که توسط مسئولان هم به‌سرعت دنبال می‌شود. اما منطقا به چنین حرکت‌هایی صنعت خودرو نمی‌گویند.

در این میان فرآیندها چگونه است و چقدر تاثیر دارد؟

از این دو عامل اصلی، منابع انسانی و فناوری، که بگذریم، مسئله فرآیندها مطرح می‌شود که البته به‌شدت به دو عامل اول بستگی دارد. اما به‌هرحال می‌توان آن را به‌طور مستقل موردبررسی قرار داد. نخستین فرآیند مهم در صنعت خودرو با تمرکز به بهره‌وری، فرآیند برنامه‌ریزی برای تولید است. برنامه‌ریزی تولید یکی از مهم‌ترین فناوری‌های به‌کار رفته در صنعت خودرو است. حدود ۳۰ هزار قطعه ریز و درشت به حدود ۶ هزار قطعه عملکردی تبدیل می‌شود و نهایتا به‌صورت حدود ۵۰ تا ۱۰۰ مجموعه سرهم‌بندی شده در خط مونتاژ نهایی، جمع می‌شود. این یعنی کار کردن منظم صدها شرکت و هزاران کارگر و کارمند و متخصص به‌طور منظم و در طول کل سال. این کار ترکیبی از جریان مواد، کالاها و وسایل حمل‌ونقل در کنار جریان پول و اسناد و مدارک است و هرکدام با مشکل روبه‌رو شود، کل مجموعه دچار خلل خواهد شد. حدود دو، سه سال پیش حدود ۲۰۰ هزار خودرو داخل پارکینگ‌های دو خودروساز اصلی دپوشده بود که عمده آنها به خاطر کمبود جیپ‌های الکترونیکی و بعضا کمبود ماده پلی‌اورتان بود. حال امروز که با هم صحبت می‌کنیم، عمق بی‌برنامگی خیلی زیادتر شده و مهم‌ترین رکن برنامه‌ریزی یعنی جریان نقدینگی و پول دچار خلل اساسی شده است. در ضمن نقدینگی دو جنس دارد: ریال و ارز. همین الان که دو ماه از سال گذشته، عملا هیچ ثبت سفارشی برای زنجیره دو خودروساز قطعی نشده است. تخصیص ارز که بماند. جالب‌تر اینکه امسال سیکل ثبت سفارش و تخصیص ارز طولانی‌تر از سال گذشته شده و به‌نظر من تا پایان ماه چهارم هم مشکل تخصیص ارز و جاری شدن نقدینگی لازم در جریان عظیم مواد و کالا در این صنعت پیچیده، مشکلی لاینحل باقی مانده باشد. حالا این را بگذارید کنار کمبود شدید نقدینگی دو شرکت غول صنعتی کشور، ایران‌خودرو و سایپا و زیان و بدهی سنگین آنها. حال هم که متاسفانه این اتفاق بد افتاد و رئیس‌جمهوری پرکارمان را از دست دادیم. حداقل تا پایان شهریور استقرار کامل دولت جدید طول خواهد کشید و در این مدت کسی جرأت حل مسائل اساسی این صنعت از جمله موضوع قیمت‌گذاری دستوری را ندارد. خدا وکیلی در چنین شرایطی کسی رویش می‌شود درباره بهره‌وری صحبت کند؟ بماند که اینها فقط بخشی از فرآیندها بود، اما همین‌قدر بدانید که وکلای مجلس و مسئولان اجرایی کشور دائما به‌جای رفع موانع تولید، در حال ایجاد مانع در مسیر تولید هستند و روزبه‌روز بهره‌وری پایین می‌آید. تا کجا این وضعیت قابل ادامه است، خدا می‌داند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*