-
یک اقتصاددان در گفت‌وگو با صمت:

توافق، در هر سناریویی به سود اقتصاد است

عضو هیات علمی دانشگاه تهران درباره سناریوهای مختلف توافق هسته‌ای می‌گوید: «به‌طور کلی هر اتفاقی که بتواند انتظارات تورمی را کاهش دهد، به سود کشور است.

توافق، در هر سناریویی به سود اقتصاد است

مهم‌ترین عامل افزایش انتظارات تورمی مناقشه هسته‌ای است و رفع این مشکل به خودی خود اقتصاد ایران را وارد دوره‌ای متفاوت خواهد کرد. پس تنش‌زدایی در هر صورت به نفع اقتصاد کشور است. با این همه بسیاری انتظار توافقی تدریجی و مرحله‌ای را دارند و تصور بر آن است که در این حالت هم آزاد کردن فروش مقدار مشخصی نفت و تسهیل واردات کالاهای اساسی باید گام نخست باشد.» آلبرت بغزیان در گفت‌وگو با صمت به ابعاد مختلف لغو تحریم‌ها اشاره می‌کند و درباره اثرات آن بر اقتصاد کشور خاطرنشان می‌سازد: «مشکل اصلی که منجر به کسری بودجه می‌شود، نامتوازن بودن درآمدها و هزینه‌های دولت است. هر اقدامی که فروش نفت را افزایش دهد و بازگرداندن منابع حاصل از فروش نفت به داخل کشور را تسهیل کند، خود به خود می‌تواند کسری بودجه را کاهش دهد. البته به‌نظر هم می‌رسد هر توافقی که انجام شود، رفع تحریم خرید نفت از ایران در کانون آن قرار خواهد گرفت؛ پس می‌توانیم منتظر باشیم که فروش نفت کشور زمینه گشایش‌های مهمی از جمله تراز شدن هزینه‌ها و درآمدها را فراهم آورد. کاهش کسری بودجه طبیعی‌ترین اتفاقی است که در این روزها می‌تواند برای اقتصاد ایران بیفتد و طبیعتا کاهش کسری بودجه به کنترل رشد پایه پولی و نقدینگی هم منجر می‌شود. با این وصف، می‌توان گفت کنترل نرخ ارز و کاهش رشد نقدینگی می‌توانند به مهم‌ترین عوامل کاهش چشمگیر نرخ تورم در کشور تبدیل شوند.» متن کامل گفت‌وگوی صمت با این اقتصاددان را در ادامه می‌خوانید.

این روزها صحبت از احتمال دستیابی به توافقی غیررسمی، موقت یا... می‌شود که به هر روی بنا است از شدت تحریم‌ها بکاهد. این اتفاق چه اثری بر اقتصاد کشور خواهد داشت؟

شنیده‌ها نشان می‌دهد هدف دستیابی به یک توافق کوتاه‌مدت باشد تا برمبنای جلب اعتماد طرفین، دامنه توافق گام به گام بیشتر و بر میزان همکاری‌ها افزوده شود. این مسئله هم به‌نظر غیرطبیعی نیست. در برجام، عهدشکنی صورت گرفت و بنا به تصمیم یک جناح از قدرت حاکم بر ایالات متحده، این توافق کنار گذاشته شد. اکنون طرفین برای پذیرش سطح بالایی از شروط، به‌راحتی نمی‌توانند اعتماد یکدیگر را جلب کنند و این رویکرد چندان عجیب نیست. هر توافقی که صورت بگیرد، در گام نخست باید مسئله تحریم نفت ایران را حل کند، زیرا مهم‌ترین بخش تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران، تحریم نفتی بوده و به‌نظر می‌رسد دولت هم برای رفع این مشکل حساسیت شدیدی دارد. به‌نظر می‌رسد در گام نخست اجازه دهند ایران روزانه حدود ۱.۵ میلیون بشکه نفت بفروشد و پس از اینکه شروطی که برای ایران گذاشته‌اند (گام اول مربوط به کاهش غنی‌سازی است) اجرا شد، به‌تدریج بر میزان فروش نفت افزوده و همزمان از تحریم‌های دیگر نیز کاسته شود.

درحال‌حاضر گزارش‌ها از فروش ۱.۵ میلیون بشکه نفت در روز خبر می‌دهند. چنانچه سناریویی که گفتید اجرا شود، در گام نخست چه امتیاز جدی به ایران واگذار می‌شود؟

به نکته درستی اشاره کردید؛ هم‌اکنون فروش نفت ایران در همین حدود است، اما بازگرداندن منابع حاصل از آن به داخل کشور تقریبا غیرممکن شده است. از سوی دیگر حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد درآمدهای حاصل از فروش نفت برای دور زدن تحریم‌ها هزینه می‌شود و اگر فروش ۱.۵ میلیون بشکه در روز آزاد شود، از این هزینه‌ها کاسته خواهد شد و ایران می‌تواند منابع بیشتری را برای داخل کشور اختصاص دهد و آزادانه اقدام به فروش نفت کند. در هر صورت بعید نیست که هر بشکه نفت با آزاد شدن فروش ۱.۵ میلیون بشکه‌ای در روز، ۳۰ درصد بیشتر آورده ارزی داشته باشد. اثری که این منابع بیشتر در کشور خواهد داشت، قابل‌ارزیابی نیست و همه چیز به این برمی‌گردد که منابع جدید را در کدام بخش‌ها سرمایه‌گذاری کنند. هرچه این منابع بیشتر در خدمت تولید و صنعت کشور قرار گیرد، اثرات بهتر و ملموس‌تری برای کشور خواهد داشت. این روند می‌تواند به‌تدریج و ظرف مدتی مشخص به رفع همیشگی تحریم‌ها منجر شود. در واقع این روندی است که به‌نظر می‌رسد می‌تواند مناقشه هسته‌ای ایران را به‌شکل مسالمت‌آمیز حل کند.

اجرای تدریجی یک توافق هم می‌تواند بر اقتصاد ایران اثرات ملموسی داشته باشد؟

بله؛ توافقی که به‌تدریج اجرا شود هم می‌تواند به بهبود وضعیت منجر شود. در گام نخست، همین که مناقشه هسته‌ای حل شود، از میزان تورم انتظاری کاسته می‌شود. اینکه اقتصاد ایران دارای یک چشم‌انداز روشن باشد، به خودی خود می‌تواند باعث این شود که از وضعیت روانی که خود را آماده بحران می‌کند به وضعیت روانی که خود را آماده گشایش می‌کند، تغییر جهت پیدا کنیم و همین هم می‌تواند تا حدودی از بی‌ثباتی‌های موجود در کشور بکاهد. به‌هر روی تاثیرات آغاز فروش آزادانه‌تر نفت ایران و امکان بازگشت منابع حاصل از فروش آن به داخل کشور در همان لحظات اولیه خود را در بازار غیررسمی ارز نشان خواهد داد. بازار ارز بنا بر تجربه، بیشترین تاثیر را از وضعیت متلاطم می‌گیرد، به همین دلیل هنگامی‌که توافقی حاصل می‌شود و از سطح تنش‌ها و مناقشات می‌کاهد، اثراتش به‌سرعت در بازار آزاد ارز مشهود می‌شود. توافق می‌تواند روند کاهنده نرخ دلار و دیگر ارزهای معتبر را شدت بخشد. منظور از ارزان شدن ارز، در نرخ محاسباتی ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی که دولت آن را تعیین می‌کند نیست، بلکه منظور ارز بازار آزاد است. در بازار خودرو و دیگر بازارهایی که سوداگری بر آنها حاکم است نیز توافق به‌سرعت از میزان سوداگری‌ها خواهد کاست. کاهش تقاضای کاذب موجود در این بازارها (ارز، طلا، سکه، خودرو و...) رکودی نسبی را موجب خواهد شد، اما کاهش نرخ هم محتمل خواهد بود.

در تولید و به‌طور کلی بخش‌های اصلی صنایع کشور باید کمی منتظر بود. هرچند ثبات بازار ارز و مقابله با سوداگری در بازارهای موازی و غیرواقعی خود به خود اثراتی فوری بر وضعیت تولید خواهد داشت، اما اصولا یک سال زمان می‌برد تا تاثیرات یک تغییر وضعیت خود را در بازارهای واقعی نشان دهد. من فکر می‌کنم هرچه زودتر مشکلات واردات کالاهای واسطه‌ای و موردنیاز تولید رفع شود، اثرات توافق خود را بهتر و بیشتر در بخش واقعی اقتصاد نشان خواهد داد.

در زمینه کسری بودجه نیز ما می‌توانیم انتظار کاهش چشمگیر داشته باشیم؟

این نتیجه باید حاصل شود. مشکل اصلی که منجر به کسری بودجه می‌شود، نامتوازن بودن درآمدها و هزینه‌های دولت است. هر اقدامی که فروش نفت را افزایش دهد و بازگرداندن منابع حاصل از فروش نفت به داخل کشور را تسهیل کند، خود به خود می‌تواند کسری بودجه را کاهش دهد. البته به‌نظر هم می‌رسد هر توافقی که انجام شود، رفع تحریم خرید نفت از ایران در کانون آن قرار خواهد گرفت؛ پس می‌توانیم منتظر باشیم که فروش نفت کشور زمینه گشایش‌های مهمی از جمله تراز شدن هزینه‌ها و درآمدها را فراهم آورد. کاهش کسری بودجه طبیعی‌ترین اتفاقی است که در این روزها می‌تواند برای اقتصاد ایران بیفتد و طبیعتا کاهش کسری بودجه به کنترل رشد پایه پولی و نقدینگی هم منجر می‌شود. با این وصف، می‌توان گفت کنترل نرخ ارز و کاهش رشد نقدینگی می‌توانند به مهم‌ترین عوامل کاهش چشمگیر نرخ تورم در کشور تبدیل شوند.

این روزها در فصل نقل‌وانتقال مسکن قرار داریم و گزارش‌ها نشان می‌دهند در بازار اجاره، افزایش چشمگیر نرخ رخ داده است. چقدر می‌توان امیدوار بود که وضعیت بازار مسکن هم پس از توافق احتمالی سروسامان پیدا کند؟

من فکر می‌کنم آخرین بخشی که ممکن است این توافق بر آن اثر بگذارد، بخش مسکن است. در واقع اگر بخواهم صریح‌تر صحبت کنم باید تاکید کنم فکر نمی‌کنم کاهش تحریم‌ها یا رفع یکباره آن بتواند بخش مسکن را با کاهش نرخ مواجه کند. این بخش مشکلات خاص خود را دارد. سوداگری در حوزه مسکن تاریخی طولانی دارد و افراد به این راحتی حاضر نیستند سوداگری را رها کنند. گفته می‌شود برخی از بانک‌های کشور چندهزار واحد مسکونی خالی دارند.

اجرای طرح‌های مالیاتی می‌تواند موثرتر باشد؟

حتما اجرای قانون مالیات بر خانه‌های خالی و عایدی سرمایه می‌تواند به کاهش سوداگری در کشور و به‌طور خاص بخش مسکن منجر شود، اما من مطمئن نیستم که این اتفاق به این زودی‌ها رخ دهد. به‌هر حال باید پذیرفت با اجرای قانون یادشده، افزایش نرخ تا حد زیادی کنترل خواهد شد، اما این مهم بیشتر ناشی از ثبات در بازارهای دیگر خواهد بود و توافق چندان نمی‌تواند بازار مسکن را دچار تحولی شگرف کند. با این حال این مسئله می‌تواند تا حدی موجب رکود در بازار شود، چراکه از میزان سوداگری در این بخش کاسته خواهد شد و تمایل بیشتری برای حضور در بازارهای واقعی به‌وجود خواهد آمد.

به‌تازگی یکی از اعضای موسسه‌ای تحقیقاتی اعلام کرده چون «سرک کشیدن به زندگی مردم» خطا است، با طرح مالیات بر عایدی سرمایه مخالفت شده است. جایگزینی برای این پایه مالیاتی وجود دارد؟

مالیات بر عایدی سرمایه، یکی از بهترین و محبوب‌ترین مالیات‌های امروز جهان است. این مالیات علاوه بر اینکه منجر به افزایش درآمد دولت خواهد شد، چون درآمد واقعی افراد را مبنا قرار می‌دهد، به‌سرعت می‌تواند توزیع عادلانه‌تر درآمد را هم محقق کند. من نمی‌دانم پایه مالیاتی مشابهی برای این نوع مالیات وجود دارد یا خیر، اما این را می‌دانم که هیچ پایه مالیاتی به اندازه پایه «عایدی سرمایه» نمی‌تواند همزمان با افزایش درآمدهای دولت، به بهبود عدالت اجتماعی منجر شود.

البته اگر مسئله اصلی «سرک کشیدن» در زندگی مردم باشد، بعید است هیچ کدام از پایه‌های مالیاتی را بتوان به تصویب رساند، چراکه در هر حال نیاز به سطحی از «سرک کشیدن» در زندگی مردم وجود دارد. با این همه من خودم با این منطق مشکل دارم و فکر نمی‌کنم بشود این استدلال را جدی گرفت. اینکه هر کسی بسته به درآمدهای واقعی سالانه خود در تامین هزینه‌های اداره کشور مشارکت کند، نیاز به اطلاعاتی واقعی از وضعیت درآمدهای افراد دارد و بدون وجود بانک اطلاعاتی هرگز نمی‌توانیم موفق به اخذ اصولی مالیات شویم. ضمن اینکه اخذ مالیات از نیروی کار (اعم از کارمند و کارگر) هم نوعی سرک کشیدن در زندگی مردم و اطلاع از وضعیت دستمزد افراد است، در حالی که امروز بالغ بر نیمی از درآمدهای مالیاتی دولت از این بخش تامین می‌شود.

ایران مدتی است اقدام به تهاتر نفت با کالا کرده، در حالی که این اقدام مخالفان جدی در کشور دارد. به‌عنوان یک اقتصاددان تهاتر را اقدامی مثبت می‌دانید یا منفی؟

بستگی دارد که در مقابل فروش نفت چه چیزهایی دریافت ‌شود. چنانچه کالاهایی که با نفت تهاتر می‌شوند، موردنیاز کشور باشند، منعی وجود ندارد. باید تاکید کنم تهاتر کردن بهتر از این است که نیازهای کشور همواره بی‌پاسخ بماند و نسبت به نیازهای واقعی کشور، بی‌تفاوت بود. درحال‌حاضر مهم‌ترین متقاضی تهاتر با ایران قزاقستان است و شنیده‌ها هم نشان می‌دهد این اقدام ازسوی مقامات دو کشور موفق قلمداد شده و همچنان هم ادامه دارد. به‌نظر من هر چه راه‌های بازرگانی و تجارت در مقابل اقتصاد ایران بیشتر باشد، در نهایت به سود کشور و اقتصاد خواهد بود. درحال‌حاضر هم من فکر می‌کنم بهتر است به‌جای اینکه اصل تهاتر را موردنقد قرار دهیم، چگونگی مراودات را تحلیل کنیم؛ اگر دولت به‌جای نفت عاج فیل یا کالای غیرمصرفی وارد کند، می‌توان به این نهاد نقد کرد که ثروت‌های زیرزمینی کشور را صرف واردات کالاهای بی‌مصرف و تجملی کرده است. اطلاع من نشان می‌دهد در این مدت بیشتر غذا، دارو یا کالاهای اساسی را با نفت تهاتر کرده‌اند که اقدامی مناسب و بجا بوده است. نباید فراموش کنیم که در ایران تولید غذا به اندازه نیاز کشور نیست و ما حتی اگر تحریم هم نباشیم، نمی‌توانیم در زمینه غذا برای بلندمدت خودکفا باشیم.

منظورم از کالاهای مصرفی تنها کالاهای اساسی یا غذا نیست. در شرایط فعلی حتی اگر تهاتر نفت با خودروهای ارزان خارجی هم انجام شود، قطعا به سود کشور خواهد بود. پس امیدوارم این سوءتفاهم ایجاد نشود که فقط تهاتر با کالاهای اساسی و مواد غذایی قابل‌دفاع است و در زمینه‌های دیگر مردود.

برخی با مثال زدن وضعیت عراق در دهه ۹۰ میلادی، برنامه‌هایی از این دست را اقدام به فروش نفت در مقابل غذا می‌دانند. به‌نظر شما شباهتی میان دو کشور وجود دارد؟

من فکر نمی‌کنم ایران وضعیتی مشابه عراق در دهه ۹۰ میلادی داشته باشد. در آن زمان عراق پس از پایان جنگ هشت‌ساله به کویت حمله کرده بود و ارتش امریکا هم به این کشور حمله کرد. عراق در آن زمان کشوری جنگ‌زده بود که تحریم‌ها کاری با آن کردند که هزاران کودک بر اثر بی‌غذایی فوت کردند.امروز ایران کشوری جنگ‌زده نیست، اما از نظر وضعیت اقتصادی، شرایطی نامساعد دارد. ایران در ابتدای مسیری است که عراق دهه ۹۰ میلادی در انتهای آن قرار داشت. همان‌طور که گفتم ما چاره‌ای نداریم، جز اینکه غذا را وارد کنیم و اگر مسئله غذا به بحرانی جدی منجر شود، باید غذای موردنیاز مردم را به هر قیمتی وارد کنند. پس ضمن اینکه نباید تفاوت‌های ایران امروز و عراق دهه ۹۰ میلادی را نادیده گرفت، نفس گرفتن غذا در برابر نفت، مشکلی ندارد و باید از رسیدن به آن وضعیت، پیشاپیش جلوگیری کرد.

سناریوهای دیگری برای توافق احتمالی میان ایران و امریکا مطرح است که آزاد کردن فروش نفت و وارد کردن کالاهای اساسی را گام اول آن می‌دانند. در این صورت هم توافق به سود ایران خواهد بود؟

به‌طور کلی هر اتفاقی که بتواند انتظارات تورمی را کاهش دهد، به سود کشور است. مهم‌ترین عامل افزایش انتظارات تورمی مناقشه هسته‌ای است و رفع این مشکل به خودی خود اقتصاد ایران را وارد دوره‌ای متفاوت خواهد کرد. پس تنش‌زدایی در هر صورت به نفع اقتصاد کشور است. با این همه بسیاری انتظار توافقی تدریجی و مرحله‌ای را دارند و تصور بر آن است که در این حالت هم آزاد کردن فروش مقدار مشخصی نفت و تسهیل واردات کالاهای اساسی باید گام نخست باشد. در صورت تحقق سناریویی که شما به آن اشاره کردید هم اقتصاد ایران نفع خواهد برد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین