مدیران روزمره- مدیران روزآمد
گرچه این نوشته ممکن است با واکنش منفی منفعت طلبان رو به رو شود، لیکن برای منافع ملی و نجات ایران چنین واکنشهایی را به جان می خرم.
ما در کشورمان مدیریت را نه تنها جدی نگرفته ایم بلکه بسیار هم آن را تقلیل داده ایم. به باور من مدیریت هم علم است، هم تجربه است و هم جوهر ذاتی افراد است. از جوهر ذاتی افراد به «ویژگی فردی» یاد می کنم که دو خواهر و یا دو برادر دوقلوی مدیر را از یکدیگر متمایز می کند و یکی را هنرمند و خلاق بروز می دهد و دیگری را به روز مرگی وا می دارد. یکی را مدیری توسعه گرا و روزآمد نشان می دهد و دیگری را مدیری واپسگرا و روزمره می نمایاند. عادت به ادامه روال موجود، مدیران را به شدت دچار روزمرگی می کند و این چیزی است که به جز تعداد انگشت شماری از مدیران، در ۴۵ سال گذشته آن را در کشور تجربه می کنیم. حفظ وضع موجود و نه توسعه و بهبود، هدف اصلی بیشتر مدیران ما است که تجربه نشان داده است در همین موضوع حفظ وضع موجود نیز اکثر مدیران ما ناتوان بوده اند. بسیاری از مدیران ما نه تنها از تغییر می ترسند بلکه در مقابل تغییر و اصلاح و بهبود امور به وسیله مدیران میانی و زیردست خود نیز مقاومت می کنند. البته همیشه در مقابل تغییر مقاومت وجود دارد و لذا مدیرانی که روند طبیعی مدیر شدن را طی نکرده اند، ترجیح میدهند بیش از هر چیز وضعیت موجود و صندلی خود را حفظ کنند، و بههمین سبب از شنیدن صدای زیردستان و پذیرش ایدههای جدید و خلاقانه واهمه دارند.
سر انجام کابینه دکتر مسعود پزشکیان تشکیل شد و همچون دولتهای گذشته نوبت به نوسازی مدیریتهای زیرمجموعه مانند استانداران، معاونان وزرا و زیر مجموعه های آنان رسید. ستادهای استانی، گروهها، تشکلها و شخصیتهای با نفوذ، آشکار و پنهان در این مورد فعال شده اند. در مورد انتخاب استانداران یکی از بحثهای داغ این روزها موضوع «استانداران بومی در مقابل استانداران غیر بومی» و یا مدیران بومی در مقابل مدیران غیر بومی است. گاهی اظهار نظرها آنقدر داغ و تند است که انگار در مورد شهروندان ایرانی در مقابل اتباع بیگانه صحبت می شود. حتی گاهی موضع گیری میان استان و مرکز نیز همین نتیجه را القا می کند. در نظر بگیرید کسی که نه به علم مدیریت مسلح است، نه تجربه آن را دارد و نه شاید جوهره ذاتی آن را و حالا می خواهد سکان استانی را و یا مدیریت یک مجموعه تخصصی را بدست بگیرد. دقیق داستان سعی و خطاست. بگیر و نگیر دارد. رهاکردن تیری در تاریکی است و اینگونه می خواهیم کشتی طوفان زده اقتصاد کشور را به ساحل نجات برسانیم. زهی خیال باطل.
مگر می شود کشور بانک مدیران نداشته باشد؟ مگر می شود کشور برای اداره، مدیر تربیت نکرده باشد؟ مگر می شود بانک اطلاعات مدیران در هر بخشی برای چنین روزهایی آماده نباشد؟ مگر می شود بانک اطلاعاتی از مدیران خائن و خادم، شایسته و بی لیاقت، دانا و نادان، ایستا و پویا و روزمره و روزآمد نداشته باشیم که امروز به آسانی در اختیار کابینه قرارگیرد و مدیریت ارشد کشور از آنها در پستهای مختلف استفاده کند تا رابطه بجای ضابطه ننشیند و فاجعه به بار نیاورد. شک ندارم که اگر نظرسنجی انجام شود، بیش از نیمی از مردم و حتی نخبگان دانشگاهی ما نظرشان این است که مدیرشدن در ایران بجای اینکه ضابطه مند باشد، فقط به نوعی ارتباط بستگی دارد و لذا اینگونه است که جوانان نخبه از اینکه به ماندن در کشور امیدوار بوده و بمانند و به حقشان برسند با ناامیدی مهاجرت می کنند. تجربه بنگاههای اقتصادی موفق جهان نشان می دهد که این بنگاهها سالهاست در مدیریت نه تنها از بومی گزینی بلکه از ملیت گزینی عبور کرده اند.
دانشگاههای بزرگ دنیا نیز به صورت کامل چنین رویکردی دارند. ساختن آینده حاصل مدیران روزآمد، آینده نگر و توسعه گراست. حاصل چنین نگرشی و رویکردی اهمیت دادن به نظریات دانشمندان و مدیران علمی و روزآمد است. مدیرانی که علاوه بر اینکه توسعه گرا هستند و توسعه پایدار، متوازن و دانش پایه حوزه های مختلف حاصل عملکرد آنهاست بلکه آینده در چنین روزهایی را نیز از سالها قبل پیش بینی کرده اند . مدیرانی در کلاس جهانی که توسعه پایدار مبتنی بر نظریات و پیش بینی آنهاست و نمونه های زیادی را می توان به عنوان شاهد ذکر کرد. با توجه به تجربه شخصی ام در بخش خودروسازی، نمونه ای موفق جهان سومی اما در یکی از خودروسازیهای موفق و بزرگ دنیا را ذکر می کنم تا بلکه هم در آگاهی بخشی، هم در فرهنگ سازی و هم در عبور از افکار محدود مدیریت محلی به ارتقای مدیریت نه در سطح جهانی بلکه حداقل در سطح ملی ما را کمک کند.
یکی از این مدیران کلاس جهانی که علاوه بر مدیریت موفق، پیش بینیهای دقیق داشته است فردی است اصالتا” لبنانی که برخی حتی او را از مسیحیان بصره در عراق می دانند بنام «ژاک ناصر (Jacques Nasser)». ناصر بعدها سر از مدیریت خودروسازی در آورد و زمانی که شرکت خودروسازی فورد آمریکا به دنبال پیش گرفتن از رقبای سرسخت خود مانند تویوتا و جنرال موتور بود، به سراغ ناصر رفت و او با حقوق چند برابر معمول در سال ۱۹۹۷ مدیرعامل اجرایی (CEO)شرکت فورد شد. ناصر به مدت ۲۰ سال در فورد فعالیت موفق داشت. شرکت فورد با مدیریت ناصر ظرف ۴ سال(سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱) به سرعت از نظر کمی و کیفی توسعه پیدا کرد و هنوز از مدیریت موفق ناصر در محافل خودروسازی جهان صحبت می شود. آنچه بیش از مدیریت ناصر ماندگار شده است، پیش بینی او در مورد آینده خودروسازی و خودروهای آینده است که به نمونه هایی از این افکار آینده نگر و پیش بینی های دقیق می پردازم که بیشتر آنها تا به امروز به حقیقت پیوسته اند.
برخی از اظهارات جالب ژاک ناصر برای خودروسازی در ۱۴ مارس ۱۹۹۷ منتشر شد. در آن زمان ناصر گفته بود: منتظر شیشههای ضدگلوله به عنوان آپشنهای خودروها باشید. وی همچنین افزایش سریع ویژگیهای ایمنی در خودروها و همینطور نابودی نمادهای خودروسازی آمریکا را در ۲۰ سال آینده پیشبینی کرده بود. ناصر در موسسهٔ فناوری سلطنتی ملبورن گفته بود: “امنیت شخصی به یک ویژگی مهم در خودروها تبدیل خواهد شد و مواردی مثل شیشههای ضدگلوله، سیستمهای ردیابی و تماس اضطراری در خودروها ظاهر خواهند شد”. او همچنین پیشبینی کرده بود که کره جنوبی در صادرات خودرو از ژاپن پیشی خواهد گرفت، چین تا سال ۲۰۳۰ بزرگترین بازار خودروی جهان خواهد شد و خیلی از شهرهای کشورهای پیشرفته به ویژه در اروپا، ژاپن و کالیفرنیا تردد وسایل نقلیهٔ شخصی در مناطق شهری را محدود خواهند کرد مگر اینکه از برق یا سیستم هیبریدی استفاده کنند.
یکی دیگر از پیشبینیهای جالب ناصر در مورد روش خرید خودرو بوده است. به اعتقاد وی، در آینده اکثر خودروها به سفارش خریداران و با ترکیبی شخصی از ویژگیهای مدنظر آنها ساخته میشوند و خریداران در مراکز آنلاین اقدام به خرید خودرو خواهند کرد. وی گفته بود که مردم خودروها را بهصورت هولوگرام سهبعدی در نمایشگاههای مجازی تجربه خواهند کرد. گرچه برخی از این پیشبینیها هنوز به واقعیت تبدیل نشدهاند اما چندان هم دور از ذهن نیستند. کسی هیچگاه فکر نمی کرد که خودروسازان کرهای ۳۰ درصد از بازار خودروی استرالیا را در اختیار بگیرند حال آنکه ناصر این را پیشبینی کرده بود.
سیستمهای ردیابی و تماس اضطراری خودکار در خودروهای امروزی امری متداول شدهاند درحالیکه حرکت به سمت الکتریکیسازی باعث ممنوعیت تردد خودروهای درونسوز در مراکز شهرهای اروپایی شده است. همچنین خرید آنلاین خودرو نیز متداول گرده است زیرا برندهای معتبر از نمایندگیهای سنتی فاصله گرفته اند و خریداران پیش از خرید خودرو بهصورت آنلاین اقدام به شخصیسازی و پیکربندی خودروی خود می می کنند. برنامه چین برای خودروسازی نیز سالها است که این کشور را به بزرگترین بازار خودروی جهان تبدیل کرده است و اکثر خودروسازان جهان هماکنون در چین برای تأمین نیاز بازار این کشور خودرو تولید میکنند. صنعت خودروسازی چین پا را بسیار از مرزهای بازار داخلی فراتر گذاشته و با قدرت وارد کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته شده اند. مهمتر از همه این پیش بینی ها توجه و تمرکز چین به ساخت خودروهای برقی و ساخت باطری برای خودروهای برقی است. هم اکنون کشور چین بیش از ۵۰ درصد از باطریهای خودروهای برقی جهان را تأمین می کند و به رقیبی سرسخت برای غول خودروسازی برقی جهان یعنی تسلا تبدیل شده است. همهٔ اینها نشان میدهد که پیشبینیهای ناصر درست بوده و تا حد زیادی به واقعیت تبدیل شدهاند و یا به وقوع خواهند پیوست.
حال مقایسه کنید این تفکر استفاده از مدیریت علمی، خلاق، توسعه گرا و آینده نگر با افکار پوسیده، عقب افتاده، واپسگرا، تنگ نظر، محفلی، رفاقتی، رانتی، منفعت طلبانه جناحی و فردی در این روز کشور خودمان را. هیچ شک و شبهه ای باقی نمی ماند تا نظام مدیریت کشور به صورت خاص و کنشگران اجتماعی و سیاسی به صورت عام از چنین فرهنگی عبور نکنند کشور روی خوش به خود نخواهد دید و نه تنها توسعه ای در کار نخواهد بود بلکه بجای رشد و ترقی همه جانبه در حال عقبگرد و پسرفت خواهیم بود. بنظر می رسد حال که جناب دکتر پزشکیان رویه ای متفاوت از گذشته با نام دولت انسجام و ائتلاف ملی را شعار خود قرار داده اند سزاوار است مدیریت سنتی و روزمره کشور را نیز به سوی “مدیریت روزآمد” ساماندهی کنند.
برات قبادیان - استاد دانشگاه تربیت مدرس